سلام و ارادت
نسرین هستم…
متولد سیزدهمین روز از ماه ته تغاری بهار، از سال اولِ دهه هفتادَم.
اصالتم از سمت پدر آذری است…
خدای مهربان به من نعمت پدر و مادری درجه یک و خانواده ای خوب را داد. پدری که خوب بلدند فعل شدن را صرف کنند و بسیار پر تلاش و پویا هستند و مادری سرشار از عاطفه، صبوری و مهر…
من اشتراکی هستم از دو عزیز که حالا شده ام: آموزگار سختکوشِ کلاسِ نور و مهربانی !
از بچگی درس خوان بودم. ابتدایی و راهنمایی عالی گذشت؛ اما عالی فقط به لحاظ درسی چون جای یادگیری خیلی مهارت ها در کودکی های ما خالی ماند که اقتضای آن روزها بود.
دبیرستانِ نمونه دولتی را با یادگیری مهارت هایی همچون شعرخوانی، فن بیان، نویسندگی، ذهن آگاهی و… سپری کردم.
برای کارشناسی در دانشگاه بین المللی در رشته مدیریت مالی مشغول شدم. آن زمان، این رشته علاقه مندان زیادی داشت و جالب توجه برای خیلی ها بود.
بچه که بودم بازی من معلمی بود و عروسک های اتاقم شاگردانم بودند. همیشه در جمع های دوستانه نقش مدیریت و رهبری گروه را داشتم.
اولین سال تدریسم در ۲۱ سالگی در مؤسسه گاج، با دانش آموزانِ پسرِ کلاس هفتمی بود و نقطه عطف زندگیِ کاریِ من از همانجا شروع شد. از سال بعد به عنوان آموزگارِ پایه، وارد مدارس ابتدایی شدم، آموزش دادم و آموزش دیدم…
دوره ها و کارگاه های مختلفی شرکت کردم و با کسانی که در این حوزه، حرف جدیدی برای گفتن داشتند در ارتباط بودم. برای اینکه در کارم حرفه ای تر باشم تصمیم گرفتم دوباره به دانشگاه برگردم اما این بار در مقطعِ کارشناسی ارشدِ علوم تربیتی…
ده سال تجربه شیرین ِسال های تدریس را در کارنامه کاری ام ثبت کرده ام.
باور دارم بهترین معلم ها آن هایی هستند که هر روز در حال یادگیری اند. انعطاف پذیرند و خوب بلدند خودشان را به روزرسانی کنند.
راستی…
من آدم خوش شانسی هستم؛ چون اساتید و انسان های بزرگی در مسیر زندگیِ من سبز شدند و راه زندگی ام را جاده ای سرسبز کردند که برای حضور به موقعشان همیشه خداوند بزرگ را شاکرم و قدردان آنها هستم.
سال های قبل در مدارس مختلفی در مشهد نظیر مجموعه مدارس مفتاح، دبستان واله و… افتخار آموزگاری داشتم و با تئوری های خاص مثل تئوری انتخاب آشنا شدم و آن ها را به کار بستم.
سال هاست آموزگار پایه دوم و سوم هستم و بیشترین تجربه کاری ام مربوط به پایه دوم است.
درمورد روش های تربیتی نوین و بین المللی تحقیق کردم، خواندم و نوشتم.
از اساتیدم نکته ای را خوب آموختم: “کودکان ما به مدرسه می آیند که درس هم، بخوانند!”
و هر سال که گذشت این باور در من قوی تر شد.
حالا در “دبستان مهارت” آمده ام که دانش آموزانم سال ها بعد حسرت نخورند که ای کاش در کودکی کنار درس، اتفاق های متفاوت را تجربه می کردند.
این بار معلمی ام را با مهارتی بودن گره می زنم و به بودن در کنار شما عزیزانم مفتخرم.
حال خوب ساختنی است.
باهم می سازیماش?
مانا باشید.