استقلال کنترل شده نوجوانان، واقعیت یا فریب؟
استقلالطلبی نوجوانان یکی از پررنگترین نشانههای گذر آنها از دوران کودکی به نوجوانی است، «در سنین نوجوانی و جوانی، بچهها در خانوادهها بهطور جدی میخواهند به پدر و مادر نشان دهند که دیگر بزرگ شدهاند و میتوانند آزادانه تصمیم بگیرند و رفتار کنند اما در طرف مقابل پدر و مادرها هستند که دوست دارند فکر کنند آنها هنوز کوچک هستند و باید به اصطلاح «استقلال کنترل شده» داشته باشند که اغلب مشاهده میشود که این«استقلال کنترل شده» هم در حد حرف باقی میماند. در واقع منافع هر دو دسته در این است که این طور فکر کرده و رفتار کنند؛ بنابراین تضاد شدیدی ایجاد میشود که در پارهای از موارد به دوری فرزندان از خانواده و انجام رفتارهای مخفیانه در آنها میانجامد.
خب حالا راهحل چیست؟ پیشنهاد میشود که خانوادهها با فرزندانشان به صورت دوستانه در خصوص «تمام مسائل» صحبت کنند و تا حدی صمیمی باشند که فرزندان پدر و مادر خود را به عنوان محرمترین دوست و بزرگترین حامی قلمداد کنند. در واقع با این کار، فرزندان دغدغههای پدر و مادر را بهتر درک میکنند و در طرف دیگر، خانواده حس آزادی و استقلال فرزند خود را که یک حس ذاتی و طبیعی در اوست، بیشتر باور کرده و یک تعادل منطقی و عملی بین این دو حالت برقرار میشود.»
با توجه به آنچه گفته شد، توصیه طلایی به والدین این است که اگر میخواهید فرزندتان در زندگی خود اشتباهات بزرگی نکند، آزادی منطقی را در تصمیمگیری و رفتار به او بدهید و همیشه از دور در نقش یک حامی مراقبش باشید؛ به بیان دیگر، در مسیر زندگی فرزندانتان، نقش گاردریل و محافظ را در جاده زندگی بازی کنید و نخواهید که یکسره فرمان زندگیشان را در دست داشته باشید.