حدود اواخر سال ۸۱ در جزیره ای زیبا به دنیا اومدم، کیش اولین خونه ی نقلی و کوچیک من بود که اولین گام هام رو اونجا برداشتم.
من بهترین پدر و مادر دنیا رو دارم، حمایت اون ها و تربیت درستشون خیلی زود من رو تبدیل کرد به دختری مستقل، یک دختر کوچولوی مستقل…
مهاجرت از کیش به مشهد اولین تغییر بزرگ زندگی من بود. مشهد شد خونه ی دوم من، اینجا بود که متوجه شدم عاشق زندگی کردن هستم.
حافظه ی رویدادی خیلی خوبی دارم. اولین بار که مربی مهدم رو دیدم به یاد دارم که چقدر دوست داشتم مثل ایشون، مربی باشم.
نقطه شروع داستانم متوسط اول یا همون راهنمایی بود. متوجه شدم که کتاب دریچه ورود به تخیل و تصوره، عشق به خوندن کتاب به من کمک کرد تا در رویدادهای مختلف مثل خوارزمی و المیپاد مقام کشوری و استانی کسب کنم.
زبان انگلیسی رو بسیار دوست دارم. عاشق کتاب های زبان اصلی هستم و ترجمه اون ها رو به زبان فارسی خیلی دوست دارم.
عشق به آموزگاری من رو خیلی زود به آموزگار شدن رسوند. در آموزشگاه های مختلف از جمله گلکسی لند و تیم آرتین زبان انگلیسی تدریس کردم و فهمیدم برای من هیچ شغلی قشنگ تر از کنار بچه ها بودن و معتمد اون ها بودن وجود ندارد.
عشق به بچه ها من رو به سمت رشته روانشناسی کشوند، رشته ای پر از چالش های شیرین…
روانشناسی دقیقا همون چیزی بود که مدت ها دوست داشتم تجربه اش کنم؛ رشته ای پر از تضاد و وحدت و گذرگاه اصلی شناخت انسان ها.
در نهایت به لطف دکتر آقاسی زاده و مهربانو مهدویان این سعادت رو دارم که سال تحصیلی آینده رو کنار شما عزیزان آغاز کنم و از بودن در کنار شما خشنودم.
به امید پایداری و سرفرازی ایران و ایرانی.