درود.
به من میگن سهیل. میپرسین چرا؟!
خب چون اسمم سهیل است؛ سهیل آذری.
در دل گرمای تابستون اواسط سال ۱۳۸۱ متولد شدم و از همون بچگی یادمه همیشه مثل دمای هوای روز تولدم سعی میکردم آدم گرمی باشم و دوست داشتم با بقیه آدما هم گرم بگیرم.
اگه اون روزا کسی ازم میپرسید میخوای در آینده چیکاره بشی؟ میگفتم فضانورد؛ اما خب سرنوشت من رو تو مسیری قرار داد که لذت میبرم از قدم زدنِ هر روز در اون: “شهرسازی”
البته تو پرانتز اینم بگم که مسیری که طی کردم به همین آسونی نبوده ها، خیلی پستی و بلندی داشته. مثلاً اوایل ورود به دانشگاه، اصلاً نمیدونستم شهرسازی چی هست؟!) ولی وقتی فراتر از درس و دانشگاه به شهرسازی نگاه کردم بهدلیل همون علاقه به گفتوگو و گرم گرفتن با مردم و اهمیت به محیط اطرافم و عشق به طراحی و علاقه به شهرهای خوشگل، عاشق این حرفه شدم.
تو دوران کارشناسی با یک حال خوب پیگیر موضوعات شهرسازی بودم و همیشه دوست داشتم شهر رو جوری ببینم و جوری طراحیش کنم که چه برای خودم و چه بقیهی مردمی که کنار هم درونش زندگی میکنیم، روز به روز قشنگ و قشنگتر و پاک و پاکتر بشه. ۴ سال سعی کردم شهرسازی رو بیشتر و بیشتر درک کنم و با شهرسازی زندگی کنم و با قدم زدن در شهر مشکلاتش و خوبیاش و قشنگیاش و زشتیاش و تموم چیزایی که باعث میشن شهرهای بهتر و زیباتری داشته باشیم رو درک کنم.
با اینکه هنوز خیلی چیزها برای یادگیری مونده، ولی من بیصبرانه مشتاقم تا آموختههام رو در اختیار بچههای شهرمون که آیندهی این شهر در دستانشونه، در قالب بازیها و سرگرمیهای جذاب قرار بدم.
* * *
زندگی در دود و در آلودگی یا زیستن در شهری از پاکیزگی؟
دانشی نو که بسازد فکر نو در بچگی
بچگی فکری پر از آگاهی و سرزندگی
کودکی آگاهی از شهر و مسیر زندگی
در جوانی وقت اجرا و عمل، سازندگی