بخواهید تا به شما داده شود.
“استر هیکس”
به راستی که این قدرت ذهن چیست؟! که هرآنچه تصور کند را در عرصه ی زندگی به نمایش میگذارد…
هر آنچه که امروز مینویسم رو توی کودکی های سرتاسر پر از عشق و هیجانم، بارها و بارها هم بازی کردم و هم دیدم.
من، نگار غیور متولد ۱۵شهریور ۷۲
کارشناس رشته روانشناسی عمومی
پس از گذراندن دوران دبستانم که برام پر از خاطرات شیرین و به یاد موندنی بود، توی یکی از بهترین مدارس راهنمایی که توی ناحیه و بعد توی استان (مدرسه شهید چراغچی) نمونه شد، درس خوندم.
بعد از اون قبل از ورود به مقطع دبیرستان آزمون ورودی داشتیم که آرزوم بود قبول بشم و همانطور که میخواستم شد…
در مدرسه ی نمونه دولتی فرهنگ که یکی از بهترین مدارس مشهد هست قبول شدم…
قبول شدن من در این مدرسه یه هدف بود، برای آینده ام.
رشته ی مورد علاقه ام (روانشناسی) رو در یکی از دانشگاه های خوب مشهد در رشته روانشناسی قبول شدم.
اما یکی از علایق اکثر بچه ها دربازی های دوران کودکی دکتر شدن و لباس سفید پوشیدن دکترها بوده که من این رو هم تجربه کردم و برای مدتی در کلینیکی مشغول به کار شدم؛ همان لباس سفید رو تن کردم، حس اون لحظه ام توصیف ناپذیر هست..
دنبال کننده ی اساتید روانشناسم هستم؛ همچنان در حال آموزش و یادگیری نیز هستم و دوره هایی از عزت نفس و روابط رو گذروندم و در حال حاضر عضو به عنوان مربی در موسسه ی روانشناسی رادمهر هستم.
تمسال نیز کارم رو با مجموعه بزرگ مهارت آغاز کردم؛
چرا که یکی از شیرین ترین آرزوهای کودکیم، شغل شریف آموزگاری در بزرگسالی بود و امروز به عنوان همیار مشغول به فعالیت هستم.
یکی از خاطرات شیرینم در دوران مدرسه گچ و تخته و معلمی بود. همیشه بعد ساعتای تفریح میرفتم پای تخته و مینوشتم. توی خونه هم گچ و تخته ی کوچیکی داشتم که نقش معلمی رو با عشق بازی میکردم.
جدای از آموزگارشدن و عشق به تخته و گچ و نوشتن و یاد دادن، من عاشق بچه ها و اون دوران کودکی و حس و حالشون هستم..
به بچه های خود علم زیبای تصویر سازی و حس کردن آرزوهای خود را از همین سن کودکی آموزش دهید..
چرا که زندگی ما در آینده همین تصویرها و اندیشه ها و آرزوهاییست که در همین (لحظه حال و اکنون)ب هشون فکر میکنیم و حسشون میکنیم.