بیشتر والدین براى ابراز همدلی با کودکان خردسال خود، آمادگى بیشتری احساس میکنند، اما با نوجوانان چنین نیست. برای مثال، وقتی کودک نوپای شما بهدلیل خالی شدن باد بادکنکش گریه میکند، شما متوجه دلشکستگی او میشوید، احتمالاً او را در آغوش میگیرید و به او نمىگویید نباید براى چنین موضوعى ناراحت شود. اما وقتی فرزند شما نوجوان باشد و ناراحتی خود را بهخاطر گم شدن چیزی ابراز کند، احتمال دارد به او بگویید، «تقصیر خودت است که گمش کردی، پس دیگه نباید ناراحت باشى»، یا «اینکه چیزى نیست، بیخودى ناراحت نباش.» این دو هیجان فرقی با هم ندارند، اما واکنش شما به آنها کاملاً متفاوت است. در هر دو مرحلهی سنی، مهم است که بهجای سرزنش کردن، بىاهمیت تلقى کردن موضوع، یا مقصر تلقى کردن او، ابراز همدلی نمایید.
یادگیری و تمرین کارآمد همدلی، مهارتی است که تا آخر عمر همراه شما خواهد بود. اگر آن را بهطرز مؤثر بهکار بگیرید، کانال ارتباطی مورد اعتماد و گشودهای را برای شما فراهم میکند که میتوانید از طریق آن ارتباط برقرار نموده و نظرات خود را به فرزند نوجوانتان انتقال دهید.
والدین تنها با حضور در کنار فرزندان خود میتوانند کارهای بسیار زیادی انجام دهند. گاهی اوقات، لزومی ندارد مسالهی فرزندان خود را حل کنید. تنها کافی است درک و تفاهم خود را نشان دهید. وقتی برای گوش دادن و درک کردن زمان صرف میکنید، کار مهمى انجام دادهاید.
نمونهای از ناهمدلى این است که بگوییم، « اینکه چیز مهمى نبود»، یا «تو نباید از این چیزها ناراحت بشوی». این قبیل جملات به این معناست که فرزند شما نباید به هیجانات خودش اعتماد کند، بلکه باید به گفتار شما در مورد احساسات خود تکیه داشته باشد. در صورتی که فرد از کودکى با این پیامها بزرگ شده باشد، یاد میگیرد که درک خود از احساساتش (و بعداً قضاوتهای خود) را کمارزش بشمارد و این امر در نهایت ممکن است به اعتمادبهنفس پایین او منجر شود.
باید توجه کنیم همدلى و پذیرش احساسات نوجوان بهمعنای پذیرش رفتار او نیست. ما این پیام را منتقل میکنیم: همهی احساسات قابل قبولاند، ولی تمام رفتارها قابل قبول نیستند.
ضمناً درک و همدلی، باید پیش از هر گونه راهنمایى یا حتى اظهار نظر، نشان داده شود. شاید در غالب اوقات هدف نوجوان از بیان ناراحتىاش فقط دریافت درک و همدلى باشد و حتى نیازى به راهنمایى وجود نداشته باشد.